سنتی كه پس از شهادت جعفربن ابی طالب جاری شد
نوشته شده توسط : swot

جنگ موته در ششم جمادی الاولی سال هفتم هجری واقع شد و در این جنگ سه تن از سرداران اسلام به نام های 'جعفر بن ابي طالب'، 'زید بن حارثه' و 'عبدالله بن رواحه' به شهادت رسیدند.

واقعه جنگ موته از آنجا آغاز شد كه 'حارث بن امیر ازدي' كه حامل نامه اي از پیامبر(ص) به قیصر روم بود، در زمین هاي موته به دستور 'شرحبیل بن عمرو' سردار لشكر روم دستگیر شد و دست هاي او را بستند و گردنش را زدند.

پیامبر(ص) از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدند و لشكري به موته روانه فرمودند.

در این جنگ كه تعداد مسلمین بالغ بر سه هزار نفر و نیروهای كفار صد هزار نفر بود، رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) حضور نداشتند اما پیامبر(ص)، جعفر، زید و عبدالله را به عنوان سرداران لشكر قرار دادند و فرمودند: هر یك شهید شدند دیگري امیر لشكر باشد.

در جنگ موته هر سه سرداری كه پیامبر خدا(ص) منصوب كرده بودند، به شهادت رسیدند. اول برادر امیرالمومنین(ع) به میدان آمد و بعد از مبارزه دلیرانه اي دو دست آن حضرت را قطع كردند و با آنكه جراحت هاي زیادي بر بدن جعفر وارد شده بود اما به دلیل هیبت و شجاعت هاي آن حضرت در میدان، كسي جرات جدا كردن سر آن حضرت را نمي كرد. از این رو دشمن دفع حمله كرد و بدن آن حضرت را با نیزه از زمین بلند كردند.

در همان لحظه پیامبر(ص) در مدینه بر فراز منبر تشریف داشتند و ماجرا را براي مردم بیان مي فرمودند، ناگهان صورت مبارك را به طرف آسمان بلند كردند و در حق جعفر دعا فرمودند. خداوند دو بال به آن بزرگوار عنایت فرمود كه با ملائكه در بهشت پرواز مي كند.

پس از شهادت هر سه امیر تعیین شده از طرف پیامبر(ص)، پیكرهای آنان را در یك قبر دفن كردند. رسول خدا(ص) از خبر شهادت جناب جعفر، بسیار گریستند و دستور دادند تا سه روز غذا به منزل جعفر ببرند.

'اسماء بنت عمیس' همسر جعفر بن ابی طالب چنین نقل می كند: در آن روزی كه جعفر در موته شهید شد، من در خانه نان تهیه كرده بودم و بچه های خود را شستشو می دادم كه ناگاه پیغمبر(ص) به خانه ما آمد و فرمود پسرانم كجا هستند؟ من آنها را به نزد آن حضرت بردم. پیغمبر(ص) نشست و آن بچه ها را در بغل گرفت و دست به سرشان كشید.

اسماء به پیامبر عرض كرد: 'یا رسول الله گویا دست یتیم نوازی به سر ایشان می كشی'، در این لحظه، اشك از دیدگان آن حضرت جاری شد و فرمود: آری جعفر به شهادت رسید!

اسماء گفت، با شنیدن این گفتار رسول خدا(ص)، صدای من به گریه بلند شد و زنان دیگر نیز اطرافم را گرفته و شروع به گریه كردند، رسول خدا(ص) برخاسته به خانه رفت و به فاطمه (س) دستور داد غذایی برای خاندان جعفر تهیه كنید و برای آنها ببرید و به زنان خود دستور داد به خانه جعفر بروند و در مراسم عزاداری با آنها شركت جویند.

در برخی از روایات آمده كه این كار را سه روز تكرار كرد و از این رو سنت بر این جاری شد كه پس از آن حضرت نیز این برنامه را برای افراد مسلمانی كه عزادار می شوند انجام دهند و تا سه روز غذای گرم تهیه كرده برای آنان بفرستند.

فراهنگ ** 1003 ** 1071





:: برچسب‌ها: پاییز , دره عمیق و باریک ,
:: بازدید از این مطلب : 468
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 فروردين 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: